رایین قشنگ منرایین قشنگ من، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

فرشته کوچک خوشبختی

یکی از بهترین روزای زندگیم

سلام قشنگ مامان امروز بعد از این همه مدت اومدم بنویسم به سختی خوابوندمت امیدوارم تاآخر این مطلب بیدار نشی و من بتونم برات بنویسم. عشق مامان امروز سالروز روزیه که به آروزی همیشگیم که داشتن یک نی نی بود رسیدم . روزی که خوابالو بلند شدم و بی بی چک گذاشتم و بعد از چند دقیقه ناباورانه بهش نگاه کردم ناباورانه چون فکر نمی کردم خدای مهربون اینقدر زود حاجتم رو برآورده کنه چون فکر می کردم مثل همیشه باید صبر کنم و صبور باشم ولی هزاران مرتبه شکر که خدای مهربون برای دادن فرشته کوچولو منتظرم نگذاشت. اینقدر ذوف زده بودم که اشک چشمام نمی گذاشت درست ببینم و با بغض بابایت رو صدا کردم گفتم ببین مهدی من دارم درست می بینم واقعاً خدا به ما نی نی داد به این زو...
12 بهمن 1392

زمینی شدن فرشته آسمونی

سلام فرشته کوچیک مامان امروز بعد از یک ماه اومدم و می خوام وبلاگت رو آپدیت کنم دلیلشم توی ادامه مطالب می گم عزیز مامان.   پسر قشنگم رایینم روز 4 مهر ماه 1392 ساعت 9/20 دقیقه صبح در بیمارستان آتیه تهران توسط خانم دکتر مرصوصی به دنیا اومدی و فرشته کوچولوم زمینی شدی و دل من و بابایی و البته بگم یک فامیلو شاد کردی . یک پسر تپلی با وزن 3750 و قد 53 اولش که به هوش اومدم البته نیمه هوشیار بودم از بابایی پرسیدم پسرم خوبو سالمه بابایی هم گفت خدا رو شکر هم خوبو هم سالم هم تپل و هم زشت. می دونی قشنگ مامان بابایی شوخی کردو تا شب هم حرفشو پس گرفت اولش اینقدر تحت فشار بودی قرمز و ورم کرده بودی با یک اخم گنده ولی کم کم ورمت خوابید و خوشگلی...
3 آبان 1392

پایان انتظار

سلام عسل مامان عشقم امشب من هم خوشحالم هم کلی استرس دارم. خوشحالم از اینکه فردا بالاخره انتظارم تموم می شه و بعد از 38 هفته و دو روز می بینمت مامانی و می یای بغلم. و استرس دارم مامانی امیدوارم فردا سالم و سلامت تا چشمامو باز کردم بغلم ببینمت. مامانی این دو هفته من استراحت بودم و نتونستم وبلاگت رو آپدیت کنم. حال مامانی خیلی بد بود و گفته بودن احتمالاً تو زودتر به دنیا بیایی و من باید استراحت کنم ولی دیگه فردا قراره سزارین بشم و عشقم بیاد بغلم. مامانی الان بیشتر نمی تونم برات بنویسم. گردنم خیلی درد می کنه بعداً می یام مفصل از این دو هفته و بعدم زایمان و به دنیا اومدنت می نویسم. پی نوشت: عشقم دیگه دارم ثانیه شماری می کنم و به سلامتی ف...
3 مهر 1392