رایین قشنگ منرایین قشنگ من، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

فرشته کوچک خوشبختی

خدایا به خودت می سپارمش

این روزا

سلام عسل مامان این دفعه دو تا پست پشت سر هم گذاشتم تا جبران کم کاریم بشه. عسل مامان امروزت پر از 1 هستش امروز یکسال و  یک ماه و یک روزگیته . این روزا پر از شیطنتی عسلم  و پر از شیرین کاری . از شیرین کاریهای این روزات فوت کردن مثلاً شمعهای تولده که تا می گیم شمعها رو فوت کن به روش برعکس خودت فوت می کنی و خیلی با نمک می شی و کلی همه قربون صدقت می رن. سی دی آهنگ تولدت مبارک از روز تولد توی دستگاه پخش خونه مامانی بود که شمای کنجکاو هفته پیش می ری و دستگاه رو روشن می کنی و این آهنگ پخش می شه و از از اون روز هر روز این آهنگو گوش می دی و کلی باهاش می رقصی . همشم اشاره می کنی که برات روشن کنیم که برقصی. کلا با هر...
5 آبان 1393

تولد یکسالگی

سلام عسل مامان ببخش خیلی دیر اومدم تقریباً یک ماه دیرتر این روزا  توی محل کار سرم خیلی شلوغه و  توی خونم که شما اجازه نمی دی بیام و وبلاگت رو به روز کنم. عشق مامان به سلامتی یکساله شدی و جشنت هم به خوبی و خوشی برگزار شد. کلی برای جشنت بدو بدو داشتیم از من و بابا و خاله و مامانی و بابایی تا خاله مریم و مهسا. خاله که کلی زحمت کشید و برات تم تولدت که حیوانات جنگل بودن رو آماده کرد و خاله مریم هم یک روز قبل اومد خونه مامانی و بنده خدا کلی زحمت کشید و کلی کمک کرد و بیشتر غذاها رو با مامانی درست کردند. روز تولدت چون کم خوابیده بودی برای اولین بار کلی بداخلاق بودی کلی گریه کردی و به همه اخم کرده بودی و برای همه جای تعجب داشت...
5 آبان 1393

پاییز

سلام عسل مامان پاییز داره از راه می رسه . پاییز زیبا و هزار رنگ . پاییز سالهاست که برام فقط پاییز بوده فصل برگریزان و مدرسه فصل درس و شلوغی و .......یه فصل از فصلهای سال ولی از سال گذشته پاییز برای من رنگ و بوی دیگه ای گرفته پاییز برای من بوی زندگی می ده بوی عشق بوی محبت بوی پاکی و معصومیت بوی شیرین زندگی پاییز من بوی بهار می ده بوی تولد بوی شوق و هستی پاییز فصلی شیرین و زیبا فصل هدیه گرفتن یه فرشته کوچولو ازخداوند مهربون یکسال گذشت یکسال از باهم بودنمان یکسال از چشیدن شهد شیرین خوشبختی . یکسال از زمانی که خدا فرشته کوچولومون رو زمینی کرد .یکساله که هوای خونمون پر از بوی پاکی و معصومیته. یکساله که گوشامون به شنیدن صدای گریه ...
29 شهريور 1393

11 ماهگی

سلام عسل مامان ببخش مامانی بازم تنبل شده و دیر اومدم بنویسم دو هفته ای هست که هی می خوام بیام و بنویسم نمی شه ولی امروز عزمم رو جزم کردم که بنویسم. عسل مامان 11 ماهگیت مبارک. روزا داره به سرعت برق و باد میگذره و عسل مامان داره روز به روز بزرگتر و  البته شیطونتر می شه. ماه دیگه تولدته عزیزم و یکساله می شی یکسال . هنوز باورم نمی شه که داری یکساله میشی مامانی خیلی زود گذشت . این روزا با همه سختیهاشون خیلی شیرینن. مامانی دوستت دارم و عاشقتم . هر روز به انتظار دیدن چهره و لبخندت از سر کار می یام  و با دیدنت و بغل کردنت یک دنیا  آرامش پیدا می کنم. هفته پیش ماهگردت رو با تولد مامان جون با هم گرفتیم و این ما...
10 شهريور 1393

10 ماهگی

سلام عسل مامان ده ماهگیت مبارک عزیز دلم دیروز 10 ماهه شدی . دو ماه دیگه باید جشن تولد یکسالگیتو بگیریم. چقدر زود گذشت انگار همین دیروز بود که توی دلم بودی و برای اومدنت روز شماری می کردم این روزای قشنگ و شیرین خیلی دارن زود می گذرن خیلی زود و من شاهد رشد روز به روزت هستم و لذت می برم و برای داشتن و بودنت خدا رو شکر می کنم. راستی عسلم دو سه روزه یادت دادیم دستاتو برای شکر کردن و دعا کردن بالا می یاری قربون اون دستای کوچولوت بشم تا می گم خدایا شکرت می یاری بالا و من هر دفعه اون دستای کوچولو رو بوس می کنم و کلی قربون صدقت می رم . دیشبم برات ماهگردتو گرفتیم عسل مامان از دیدن شمع های روشن و کیک ذوق می کردی و همش می خواستی به کیک دست بزنی و ...
5 مرداد 1393

اولین کلمات

سلام عسل مامانننننننننن دیروز که از سر کار رسیدم خونه تا منو دیدی تند و تند شروع کردی به گفتن بابا و مامان پشت سر هم باباماما بابا ماما.......... من هم متعجب شده بودم و هم کلی قند توی دلم آب شد و خوشحال شدم یکی از بهترین لحظات بود برام. خیلی حس خوبی داشتم از بیان این کلمه از زبون عشق کوچولوم. یه چند روز بود وقتی که گریه می کردی کلمه ما رو منفصل می گفتی ولی  دیروز قشنگ بابا ماما می گفتی . منم کلی بوست کردم و چلوندمت و قربون صدقت رفتم تو هم هی تکرار می کردی و منو و مامانی رو نگاه می کردی تا قربون صدقت بریم بعدش ذوق می کردی. البته از زحمات زیاد مامان جون بود چند روزی بود که باهات کار می کرد دقیقاً هم مدلی که مامان جون باهات کا...
31 تير 1393

شیرین کاریها

سلام شیطونک مامان این روزا خیلی داری شیطون می شی و شیطونی می کنی . عسل مامان عاشق هر چیزی که مربوط به بزرگتراست هستی. عاشق کنترل، موبایل، تلفن بی سیم، لب تاب ، سشوار ، جاروبرقی و .... ولی اسباب بازیهات خیلی زود حوصلتو سر می برن . جمعه برای اینکه آروم باشی و من بتونم برای بابایی افطاری آماده کنم مجبور شدم سشوارو بهت بدم کلی هم بهت تذکر دادم که توی دهنت نکنی. پسر خوب و حرف گوش کنی هستی هرچیزی رو که می گم جیزه اگر کنجکاویت اجازه بده دست نمی زنی ولی اگر باز بری ستمش منو نگاه می کنی که عکس العملم رو ببینی چند دفعه می ری سمتشو منو نگاه می کنی ولی آخر سر دست نمی زنی. راستی عاشق دمپایی هم هستی تا من یا مامان جون و خاله دمپاییهامونو در می یاریم می...
29 تير 1393

شیرینی

سلام عسلکم پسر قشنگم رایین شیرینم .شیرینی شیرین تر از هر عسل و شیرینی اینو نه فقط من که مادرتم بلکه همه می گن امیدوارم خدا حفظت کنه و از چشم بد به دور باشی عزیزدلم . روز سه شنبه هفته گذشته دیدم که دومین دندونت هم به سلامتی در اومده و یک نیش کوچولو هم دندون بالاییت زده می دونم گل مامان که خیلی اذیت می شی امیدوارم زودتر دندونات در بیاد که اینقدر کلافه نباشی . پسر گلم این روزا ماه رمضانه و من به خاطر شیر دادن به شما روزه نمی گیریم بابایی هم که روزه میگیره نمی تونه زیاد باهات سر و کله بزنه و بیرون ببرتت توی عسلم هم که حسابی شیطون شدی و یکجا بند نمی شی کلی از همه انرژی می گیری. بعدازظهرهایی که خونه خودمون می ریم حتی نمی گذاری ی...
22 تير 1393

جشن دندونی

سلام عسل مامان روز پنج شنبه 29/3/93 جشن دندونیت به سلامتی برگزار شد البته با کلی بدو بدوی ما سعی کردم خوب بشه اونی که می خواستم نشد ولی بدم نشد خدا رو شکر . شب قبل یعنی چهارشنبه شب ما یک دنیا کار داشتیم که هم فسقل مامان بی خواب شده بود و بازیش گرفته بود و هم برق رفت و من و خاله و مامانی تا ساعت 3 نیمه شب کارهای تزئینات جشنت رو که خاله زحمت طراحیشو کشیده بود و پرینت گرفته بود با نور شمع می بریدیم و انجام می دادیم. روز جشنم تا قبل از اومدن مهمونا کلی بدو بدو داشتیم.کلی کادوی خوشگل گرفتی و کیکی که برات سفارش داده بودیم خیلی خوب شد و همه گفتن که خیلی هم خوشمزه بود. طبق معمول همه زحمات گردن مامانی و خاله بهناز بود و من مثل همیشه ش...
2 تير 1393