رایین قشنگ منرایین قشنگ من، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

فرشته کوچک خوشبختی

این روزا

1393/8/5 12:24
نویسنده : بهار
146 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل مامان

این دفعه دو تا پست پشت سر هم گذاشتم تا جبران کم کاریم بشه.

عسل مامان امروزت پر از 1 هستش

امروز یکسال و  یک ماه و یک روزگیته.تشویق

این روزا پر از شیطنتی عسلم  و پر از شیرین کاری .

از شیرین کاریهای این روزات فوت کردن مثلاً شمعهای تولده که تا می گیم شمعها رو فوت کن به روش برعکس خودت فوت می کنی و خیلی با نمک می شی و کلی همه قربون صدقت می رن.

سی دی آهنگ تولدت مبارک از روز تولد توی دستگاه پخش خونه مامانی بود که شمای کنجکاو هفته پیش می ری و دستگاه رو روشن می کنی و این آهنگ پخش می شه و از از اون روز هر روز این آهنگو گوش می دی و کلی باهاش می رقصی . همشم اشاره می کنی که برات روشن کنیم که برقصی.

کلا با هر ریتمی حتی بهم خوردن کاسه و بشقاب هم می رقصی و من نمی دونم توی این روزای عزاداری چه کنم با شما فسقل رقاص می خوام امسال هم مثل پارسال لباس سقایی تنت کنم به قول بابات که می گه فکر کنم با لباس سقایی هم برقصه خندونک

روز دوشنبه هفته گذشته  هم نوبت پایش داشتی برای یکسالگیت که بردیمت و اونجا کلی کار انجام دادی که خانم مشاور یکم سورپرایز شدن و کلی تشویقت کردن گفتن از هم سن و سالات ماشاءالله هم جلوتری و هم جزو بچه های شیطونو و پر انرژی هستی و بنا به درخواست من روشهایی رو توصیه کردن که بتونم شبا از خودم جدات کنم و جدا بخوابونمت تا عادت کنی و کم کم بگذارمت توی اتاق خودت که توی این چند شب گذشته خیلی موفق نبودم.

چون از صبح نیستم و سرکارم شبا تا صبح به من می چسبی و شیر می خوری که این هم باعث می شه خودت درست نخوابی هم من .

از اول مهرم عسلم نیمه وقت بودنم تموم شد وتمام وقت شدم ویکساعت شیردهی دارم که تا می رسم خونه ساعت 4 بعدازظهره و شما هم تا منو می بینی میای بغلم و مقنعه ام رو میزنی بالا و شیر می خوای بعدشم که می برمت خونه و یکم می خوابی ، با هم بازی می کنیم  30/8 و 9 هم شام و لالا

از روز پنج شنبه 1/8/93 هم شما در حال بازی کردن کاملا ایستادی و خودت از این حرکتت ذوق کردی و منو و بابا هم کلی تشویقت کردیم و این شد که از روز پنج شنبه شروع به ایستادن کردی و از روز جمعه هم یادت دادیم بشینی بعد بلند شی و البته یک قدمم بر می داری ولی پاهای کوچولوت می لرزن و هنوز یکم می ترسی هر دفعه که می ایستادی ما کلی تشویقت می کردیم قربونت برم همچین ذوق می کردی و قیافه می گرفتی انگار قله قافو فتح کردی که البته برای پاهای کوچولوی شما کم از فتح قله قافم نبود.محبتبوس

ولی هنوز خیلی صحبت نمی کنی اگر دوست داشته باشی می گی بابابابا و ماماماما پشت هم و آبه ولی اگر نخوای هر کاری کنیم چیزی نمی گی.

این روزا نقاشی هم می کشی البته خط خطی می کنی اگر یه مداد و خودکار پیدا کنی کلی ذوق می کنی و شروع می کنی به خط کشیدن اگر بهت دفترم بدیم کل دفترو خط خطی می کنی عمه الهه برات از این مداد شمعیهایی که قابل خوردن هستن یعنی اگر بخوری ضرری ندارن گرفته و من سعی می کنم فقط اونا رو بدم بهت تا باهاشون نقاشی بکشی که تا غافل می شم توی دهنتن و با وجود بی ضرر بودن بازم می ترسم برات بد باشه.

این روزا خودت می خوای غذا بخوری و من این اجازه رو بیشتر وقتا که خونه باشیم بهت می دم ولی بعدش هم باید لباس خودتو عوض کنیم هم من چون بیشتر غذا روی لباسامونه.

عاشق برس و کنترل و جارو و تیو وجارو برقی و کلاً چیزای بی ربطی

تازگیها کنترل که دستت می گیری اینقدر می کوبیش رو میز و زمین تا باطریهاش در بیاد و  پخش زمین بشه این شده یکی از تفریحاتت

توی اتاق ما هم تا برس مخصوصاً برس پیچ می بینی ذوق می کنی و بر می داری  اول موهای خودتو ظاهراً شونه می کنی و بعد منم مجبور می کنی که بگذارم موهامو به قول بابات با گرز رستم شونه کنی که سر و صورتم هم از ضرباتش در امان نمی مونه.

این روزا تا فرصت گیر میاری می ری پشت سر من و کش موهامو باز می کنی و پرت می کنی و شروع می کنی مثلاً به ناز کردن یا شونه کردن و در آخر هم نصیبم یک کشیدن شدیده . هر دفعه هم که می یام موهامو ببندم دوباره بازش می کنی و از اول

این روزا عاشق پخش و پلا کردن سی دی های داخل جای سی دی هستی و تا غافل می شم همه پخش زمینن و من باید شبی دو سه دفعه همه رو جمع کنم و شما دوباره همرو بریزی روی زمین

 

 

این روزا

عاشق بازی کردن با ماشینی و غیر ماشین و لگوها به بقیه اسباب بازیهات اهمیت نمی دی البته یکمم توپ بازی می کنی.

تمام تلاشت رو برای باز کردن در و خالی کردن کابینت ها می کنی ولی هنوز کامل موفق نشدی ولی کابینتهای خونه مامانی رو می تونی باز کنی و می ری سراغشون

تا غافل می شم کشوهای خودت رو می کشی بیرون و هر چی توشه رو می ریزی بیرون

هر چی روز میز توالته رو روی پنجه پاهات می ایستی و تا اونجایی که دستت برسه بر می داری یا پرت می کنی پایین عاشق پیدا کردن چیزهای درداری و مرتب درش رو می گذاری و بر می داری مثل عطر و ...

از میز وسط مبل بالا می ری و می شینی اون رو برای همین من میزو به مبلها چسبوندم و همش کارت اینه که بری بالای میز و بری روی مبل ها

تابی رو که عمه ها برای جشن دندونیت خریده بودند به دلیل جاگیر بودن و اینکه توجهی بهش نمی کردی رو بابا گذاشت توی پذیرایی تا ببره انباری ولی از اون روز توجهت رو جلب کرده و شده جزء دکوراسیون خونه و دوست داری توش بیشینی و بازی کنی

عاشق بوس کردنی و همه چیز رو بوس می کنی و البته کاری که باعث ناراحتی من می شه و هنوز نتونستم از سرت بندازم اینه که دلا می شی تا پاهامونو بوس کنی

عاشق بچه ها و شلوغی هستی دوست داری همیشه خونمون مهمون باشه و یا مهمونی باشیم و کلی دورت شلوغ باشه

تا یه بچه می بینی دوست داری بوسش کنی و باهاش بازی کنی

موقع تعویض پمپرزت با کلی شعر و  دلقک بازی مجبورم نگهت دارم وگرنه در می ری و من باید دنبالت کنم

موقع شستنت هر چیزی که جلوی آینه دستشویی هست پرت می کنی پایین همیشه وسایل جلو آیینه کف حموم افتاده از دست شما فسقل شیطون

تا جعبه دستمال کاغذی می بینی می ری سراغش و کلشو بیرون می ریزی و پاره می کنی

عاشق تمیز کردنی تا دستمال دست من می بینی ازم می گیری و شروع می کنی به تمیز کردن همونجا مثلاً پریروز داشتم در یخچالو دستمال می کشیدم می خواستی به زور ازم بگیری یه دستمال دیگه دادم دستت اول به در یخچال کشیدی بعد به زمین و آخر سرم سر خودت خندونکهمه چیزو تمیز می کنی بوس

 عاشق حمام و حمام کردنو آب بازی هستی و تا در حموم بسته می شه می یای پشتش و شروع می کنی در زدن که تو رو هم ببریم و حمامت کنیم

دوست داری همه بهت توجه کنن و اگر بهت توجه نکنن ناراحت می شی و برای جلب توجه همه هر شیرین کاری که بلد باشی انجام می دی

این روزا روزی 100 دفعه چراغها رو نشون می دی و من برات توضیح می دم که این چراغه و..... آهنگ مورد علاقه لامپ چراغ برقو برات می خونمو و باهاش قر می دی

............

عسلم کلا این روزا شیرینیو و روز به روز شیرین ترم می شی به شیرینی عسل

پی نوشت:

امیدوارم همیشه لبت خندون ، تنت سلامت و از همه مهمتر عاقبت به خیر باشی

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)